loading...
تیم سایبری تومور
آخرین ارسال های انجمن
admins بازدید : 386 شنبه 29 شهریور 1393 نظرات (0)

 

در اوایل رهبری امام خامنه ای (مدظله) ، آیت الله شهید سیدعباس موسوی (دبیرکل سابق حزب الله لبنان) برای دیدار با رهبری و عرض تسلیت به پسر امام، مرحوم حجت الاسلام احمدآقا خمینی به ایران می آیند

و بعد با آسیداحمد آقا ملاقات میکند و به ایشان تسلیت میگویند و بعد یک روایت به ایشان میگوید که مضمونش این است که پیامبر اسلام به حضرت علی علیه السلام میفرمایند:

که در آخرالزمان یکی از فرزندان من که همنام پیامبر بنی اسرائیل است بنام روح الله به حق قیام میکند و ظالم از کشورش بیرون میکند و حکومت تشکیل میدهد و بعد از او فرزند دیگر من از اهل خراسان که همنام علی است صاحب حکومت میشود و در دست راستش خللی وارد میشود و پرچم را به صاحب امر میدهد...

 

 

 

در اوایل رهبری امام خامنه ای (مدظله) ، آیت الله شهید سیدعباس موسوی (دبیرکل سابق حزب الله لبنان) برای دیدار با رهبری و عرض تسلیت به پسر امام، مرحوم حجت الاسلام احمدآقا خمینی به ایران می آیند

و بعد با آسیداحمد آقا ملاقات میکند و به ایشان تسلیت میگویند و بعد یک روایت به ایشان میگوید که مضمونش این است که پیامبر اسلام به حضرت علی علیه السلام میفرمایند:

که در آخرالزمان یکی از فرزندان من که همنام پیامبر بنی اسرائیل است بنام روح الله به حق قیام میکند و ظالم از کشورش بیرون میکند و حکومت تشکیل میدهد و بعد از او فرزند دیگر من از اهل خراسان که همنام علی است صاحب حکومت میشود و در دست راستش خللی وارد میشود و پرچم را به صاحب امر میدهد...

 

اللهم عجل لولیک الفرج  

 

تا سید عباس این روایت را به آسیداحمدآقا گفت. آسیداحمدآقا گفت:

حالا شما این را گفتید. منم یک چیز به شما بگویم که وقتی روز ششم تیر آقای خامنه ای ترور شد. به من گفتند که این خبر را به امام بدهید. من

ترسیدم که خبر را بگویم برای قلب امام مشکلی پیش بیاید لذا نگفتم. باز بعد از مدتی با ترس رفتم پیش امام. 

تا امام مرا دید فرمود: فکر میکنید که من خبر ندارم چه اتفاقی افتاده است.

بعد امام به من فرمود که دست راست آقای خامنه ای چی شد؟

منم گفتم که دست راست ایشان دیگر کار نمیکند و عصب دستشان از کار افتاده است

بعد از اینکه این حرف را زدم ناگهان دیدم امام رو به قبله ایستاد و سه بار فرمود: الحمدلله

من تعجب کردم که چرا امام این را گفت و اظهار ناراحتی یا چیزی نگفتند و من این ماجرا را نمیدانستم تا موقعی که حدیثی که شما گفتید خواندم

و فهمیدم که منظور امام چی بود.

 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظر شما بر روی کدام یک از موضوعات سایت باید بیشتر کار شود.
    آمار سایت
  • کل مطالب : 210
  • کل نظرات : 69
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 4
  • آی پی امروز : 111
  • آی پی دیروز : 76
  • بازدید امروز : 711
  • باردید دیروز : 1,530
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 6,942
  • بازدید ماه : 17,484
  • بازدید سال : 62,465
  • بازدید کلی : 302,513